۳ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

حال و هوای اربعین

وقتی این همه عزادار حسینی را میبینم دلم میگیرد .. ازینکه همه چیز برای رفتن جور میشود اما رضایت پدر ومادرم نه ...نمی گویم دلهایشان حسینی نیست .. نه هست .. اما دلشان برای 1 ماه عقب افتادن درسهایم نگران است .. البته میتواند یک تلنگر از جانب خداوند نیز باشد که بگوید : دیدی ! من خواستم که اسم تو را برای زائرین امام حسین بگوین اما باز هم من خواستم که دل پدر و مادرت نگران درسهایت باشد

حالا که فکر میکنم هست ... همین هم باعث شد که چشمانم برای امامم بارانی تر شود ..همین باعث شد که به خودم بیایم و چشمانم نور هدایتگر خدا را ببیند 

مادرم به من قول داده است نوروز سال جدید را در حرم اما حسین هستم اما دلم تان دوری ندارد میخواهم ببینم ..میخواهم گنبد حرمش راببینم ..میخواهم ضریحش راببینم،دستم را روی ضریح بگذارم و تا جان دارم اشک بریزم 

پیمان بسته ام .. پیمانی بین من و او و خدایمان ..پیمان بسته ام گم نشوم .. راه هدایتش را گم نکنم.. پایم نلغزد تا دوباره درون ان گودال سیاه بیوفتم 

خدا میداند چقدر شرمگینم ازینکه از او دور شده بودم .. دلیل بودنم را شکر گزار نبودم 

فکر کنید کسی میانجی گری کند .. میانجی گری کند تا خداوند دوباره نظرش را سویم گرداند و دست بیرون امده ام برای کمک را بگیرد و از ان گودال بیرونم اورد ..شما بودید عاشق این میانجی گر نمی شدید ؟ من هم عاشق او وخدایش هستم و هم مخلص و سپاسگزار انها 

بلد نیستم خیلی ادبی بنویسم فقط فکر کردم یکم باید از درد دلم کم شه .. دعا کنید برم ...دعا کنید دوباره امام حسین منو بطلبه 

  • adele asady
  • دوشنبه ۱۵ مهر ۹۸

یه پیشنهاد تکان دهنده

..شاید یکم موضوع مطلب خنده دار یا گنگ باشه ولی میخوام بگم اگه اهل خوندن رمان های اینترنت هستید همه‌ی رمان هاشو کنار بزارید وفقط اینو بخونید

« مسیحای عشق »

من خودم وقتی می خونم تا چندین ساعت یا حتی چندین روز داستان یادم می مونه یا حتی بیشتر ....خیلی زیاد ازش تعریف نمی کنم که بیمزه نشه داستان واستون

فقط اینو بدونید که داستان در مورد عاشق شدن یک دختره که تازه وارد دنیای بندگی شده ..نمی دونه تکلیف دلش تویه این دنیای شیرین چیه 

باید علاوه بر خدا فرد مورد نظرش رو هم وارد قلبش بکنه یا نه 

روبه رو شدن با چالش هایی که بعد از بنده ی خدا شدن براش میاد اونو از پا در میاره یا نه 

برای کسایی که تازه با دنیای شیرین بندگی آشنا شدن عالیه 

البته من تقریبا 300صفحه ازشو خوندم کلی دیگه هنوز مونده و تا همین جایی که خوندم عالی بوده و موثر 

  • adele asady
  • پنجشنبه ۱۱ مهر ۹۸

خا طره مدرسه گونه

چهارشنبه مسولان ادارات مختلف و هم چنین بازرسان مدارس تعالی ، اومدن مدرسمون 

برای خوشامد گویی بچه های پیشتازمون یه رژه رفتن عالی ، جوری که فرمانده سپاه شهرمون از بچه های پیشتازمون دعوت کرد تا شنبه جلوی سپاهیان و نظامیان رژه رو اجرا کنن؛تازه فرمانده پیشتازمون هم از سه نفر ازمسولین هدیه گرفت 

خلاصه که همه بچه های مدرسه عالی بودن هم نظمشون و هم ادبشون 

 بچه بسیج هم که مسولش منو دوستم بودیم عالی بودن سربند یا حسین برای همشون داده بودیم .چفیه داشتن و بازو بند یا ابالفضل؛ حجاب هم با اینکه بعضی از بچه هارو کامل نتونستیم قانع کنیم ولی حجابشون هم خوب بود 

( ولی یه مشکل بود : شربت تخم ریحان رو با شربت البالو قاطی کرده بودن، دادن خوردیم بد مزه بودد

یخ هم که نداشت افتضاح بود ولی چون نذری بود خوردیم که نذر دور ریخته نشه )

  • adele asady
  • پنجشنبه ۱۱ مهر ۹۸